همچون لب او چوديده ام مر جان را خواهم كه فداى او كنم مر جان را لفظ مر جان در مصراع دوم مركب شده از لفظ مر وجان ودر مصراع اوّل مفرد است ومركب تام مختلف واين بر دو گونه است يكى آنكه همه اركان متفق باشند جز در حركت مثاله. از فراق رخ چوگلزارت عاشق خسته زير گل زارت گلزار بلفظ زار مركب شده وديگرى آنكه در حركت وكتابت مختلف باشند ودر اركان متفق مثاله. رخ تو آفتاب ديدن آن آفت آب اندرون چشم است مراد آفت كه بآب مركب شده نوع سيوم تجنيس مزدوج وآن چنان است كه جنس لفظي آورده شود متصل يا منفصل به چند حرفي كم از حروف اوّل مثال متصل لفظ آباد وباد ومثال منفصل چون لفظ گلزار وزار نوع چهارم محرف يعني لفظي جنس لفظي آورده شود كه بجزئي در آخر بيش يا كم باشد اگر اجزاء بيش باشد زائد خوانند واگر كم باشد ناقص چون لفظ چشم ناقص وچشمه زائد نوع پنجم مركب يعني يك لفظ بسيط را بكنيم لفظ مركب گردد وآن بر دو نمط يكى خطي ولفظي دوم خطي مجرد وهريك ازين دو بر دو طريق است متصل ومنفصل مثال لفظي وخطي متصل. تا جان دهمت بگوي اي مر جان را يك بوسه بده بهاش بشمر جان را مثال خطي ولفظي منفصل. هر بار نديده ام كسي گهربار الا تو بتكرار سؤال سائل مثال خطي مجرد متصل. هر بار اگر يار نه گوهر بار است از دست نه بل ز چشم دانش اغيار است نوع ششم مستحيل يعني جنسيتش بحيله شناخته گردد وآن بر سه گونه است مضارع يعني در همه حروف متجانس باشد مگر در حرف آخر چون آزار وآزاد وتبديل يعني در همه حروف مجانست باشد جز حرف اوّل چون اشارت وبشارت ومطرف يعني در همه تجانس باشد جز در حرف ميانه چون قادري وقاهري نوع هفتم تجنيس لفظ يعني در تلفظ متشابه ومتجانس نمايند ودر كتابت متباين چون سفر وصفر نوع هشتم تجنيس خط يعني در خط متجانس نمايند ودر تلفظ متباين انتهى. ودر مجمع الصنائع گويد لاحق است بتجنيس خط كلامى كه كه الفاظ او دامن دار برابر يكديگر واقع شوند مثاله چوآن جان جهان دامن كشان شد از چمن بيرون روان شد جان مرغان چمن گفتى ز تن بيرون واگر در اثناى اين قسم لفظ دامن مذكور باشد پسنديده آيد. وآنچهـ در آن جنس لفظ نگاهدارند آن را متجانس گويند.