هم داغ نهم بر دل وهم خون كنمش فارغ ز گل وشراب گلگون كنمش دست دل خود در كمر دوست زنم مفتون كنم وبه هيچ ممنون كنمش مثال ديگر كه در ان در مصراع سيم نيز قافيه است. با ما بخماري به حريفان چوميي با جمله بهاري وبما همچوديى از بخت منست اين همگى سست پيي ورنه تو چنين سست گمان نيز نيى كذا في مجمع الصنائع ودر جامع الصنائع گفته قافيه در مصراع سيوم شرط نيست وليكن صنعت است واصل وضع او بر آنست كه در بيت دوم مقصود را بى لطيفه وبى نكته وبى مثلى نيارند وبحكم استقراء از متقدمين ومتأخرين معلوم گشته كه هر چهار مصراع بر وزن هزج اخرب يا هزج اخرم باشد وبر اوزان ديگر نه. (٢) أو الاربعين في أصول الدين والمعالم في أصول الفقه للإمام فخر الدين محمد بن عمر الرازي (- ٦٠٦ هـ). والكتاب مشتمل على خمسة أنواع من العلوم: علم أصول الدين، علم أصول الفقه، أصول معتبرة في الخلاف، أصول آداب النظر والجدل. كشف الظنون، ٢/ ١٧٢٦. كشف الظنون، ١/ ٦١. (٣) تبى كه يك روز گيرد ودو روز بگذارد.