دلم شد غرق آب از ياد لعلت ديده شد تر هم جراحتهاى هجران را بوصل خويش كن مرهم ويا حرفى زائد مشهور التركيب كه شاعر آن را بتكلف از نفس كلمه گرداند وحرف آخرين اصلي سازد چون ميم در قافيه مصراع دوم اين بيت. با رقيبان بينمت پيوسته وميرم ز غم ميروم زين شهر تا كي چشمها بر هم نهم ومثل اين قافيه دوم را زياده از يكبار وبى ضرورت نيارند واگر آرند نزديك يكديگر نيارند. وتكرار روي در قوافي واجب دانند. بدان كه بعضى روي را دو قسم كرده اند روي مفرد چنانكه گذشت وروي مضاف چنانكه در لفظ ردف مذكور شد. ونيز روي بر دو نوع است مقيد وآن آنست كه روي ساكن باشد وحرف وصل بدونه پيوندد چون لفظ كار وبار ومطلق وآن آنست كه حرف وصل بدو پيوندد چون كارم وبارم وهريك از روي مقيد ومطلق اگر جمع نشده باشد بآن حرفي ديگر از حروف قافيه آن را بمجرد وصف كنند واگر جمع شده باشد بآن حرف او را نسبت كنند مثلا روي مقيد را در كلمه تن مقيد مجرد گويند ودر كلمه جان مقيد به ردف مفرد گويند ودر كلمه گداخت مقيد به ردف مركب وعلى هذا القياس. (٢) نزدشان تجليات را گويند از معاني نوري وصوري وبه ذوقى منتهى گردد وهو البقاء بالله سبحانه وفي كشف اللغات روى در اصطلاح صوفيان عبارتست از انوار ايمان وفتح ابواب عرفان ورفع حجب از جمال حقيقت شيخ جمالى فرموده اند كه روى عبارت از وجه حقيقي است.