آئينه جمال جان گشت لقاي روى تو آئينه نديده ام من به صفاى روى تو برك گل است در نظر كو برخ تو اندكى ماند وگر نماند او باد بقاي روى تو در دو جهان بجان ترا خلق همي خرند ومن هر دو جهان نهاده ام نيم بهاي روى تو روى تو ديده چشم من در پى ديده رفت دل هست گناه چشم من نيست جفاي روى تو چون بربيع روي ابر از كف پادشاه ما در عرق است دم به دم گل ز حياي روى تو كسرى وجم بجنب او هر دو شه دروغىند حاتم ومعن بر درش هر دو گداى راستين وه چهـ شود اگر شوم كشته براى چون توُئى صد چومن ار فنا شود باد بقاى چون توئى جور تو هست دولتى كان نرسد بهر كسى كي به چومن رسد گهى جور وجفاي چون توئى بر سر كوي عاشقى شاه وگدا يكى بود پادشهى كند كسى كوست گداى چون توئى گر ندهم بعشق تو جان نه ز قدر جان بود زان ندهم كه دامنش نيست سراى چون توئى خود نبود جفا روا خاصه بر ان كه او بود بنده شاه ومى زند لاف هواي چون توئى هست ز آبروي او بر لب جوي سلطنت سرو جلال وجاه را نشو ونماى راستين مثال قسم دوم تركيب بند كه ابيات بند مختلف القوافي باشد وهركدام مطلعى بود حضرت خواجه حافظ فرموده. اي سايه رحمت إلهي وى غنچهـ باغ پادشاهي هم چرخ جمال را تو مهري هم برج جلال را تو ماهى بر سلطنت تو بى تكلف تمكين تو ميدهد گواهى بر نام تو مهر كرده گردون منشور اوامر ونواهي نام تو يقين كه مى برآرد آوازه ز ماه تا بما هي گردون كه لطيفها برآرد درى چوتو در صدف ندارد اي خلعت ملك بر تو زيبا وى غره دولت از تو غرا اي آمده نوعروس دولت بر شكل وشمائل تو شيدا انوار شكوه شهريارى از روي مباركت هويدا