بميدان نگر هست گنبذكنان كميتى كه أو جوش بسيار دارد غرضى كه بناى بيت بر آنست كه در ميدان نگر يعنى ساغر را نگر گنبذكنان يعنى حباب برمىرد ان كميتي كه سخت ميجوشد وغرض دوم كه بناى بيت بر ان نيست كه در ميان ميدان كه جاى جولانگري اسپان است خاستها مى كند ان اسپ كميت كه جوش بسيار دارد مثال طريق دوم بر حسب اصطلاح. پير نوراني صبح ان را كه گفتى صادق است مهر خود را بر همه آفاق روشن مى كند اين بيت دو معنى دارد ومفيد دو غرض است اما غرضى كه بناى بيت بر آنست اينكه پير نورانى صبح ان صبح كه او را صادق گفتى آفتاب خويش را بر همه جهان تابنده كند غرض دوم منافي آنست كه پير نورانى صبح ان پير كه او را صادق گفتى شفقت خود بر همه جهانيان پيدا مى كند واين غرض مستفاد از لفظ نوراني وصادق وشهر وروشن كه اطلاق اين الفاظ هم بر پيرى درست آيد وهم بر صبح كذا في جامع الصنائع.