إفسادتين. اولاهما مخالفة حكم التوراة وقتل شعيا وحبس ارميا حين انذرهم سخط الله وارميا بتشديد اليا. مع ضم الهمزة على رواية الزمخشري وبضم الهمزة وكسرها مخففا على رواية غيره وفى القاموس ارميا بالكسر نبى. والثانية قتل زكريا ويحيى وقصد قتل عيسى وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً ولتستكبرن عن طاعة الله تعالى [يعنى سركش خواهيد شد از طاعت من] والعلو العتو على الله والجراة قال الكاشفى [درين قصه اختلاف بسيارست وهر مفسرى نقلى كه بدو رسيده إيراد نموده وقول أصح وأشهر در مختار القصص وسير وغير آن از كتبى كه در اخبار أنبياء عليهم السلام نوشته اند چنانست كه چون سلطنت بنى إسرائيل در ولايت شام بصديقه رسيده از أولاد سلما واو مردى ضعيف حال واعرج بود ملوك أطراف طمع در ولايت ايليه بسته متوجه آن صوب شدند أول سنجاريب ملك موصل بيامد ومتعاقب او سلما پادشاه آذربايجان رسيد وهر دو تلاش شهر بيت المقدس نموده با يكديگر محاربه آغاز كردند آتش قتال ميان ايشان اشتعال پذيرفت ودرياى مبارزت از صرصر مخاصمت بموج درآمد
سپهداران سپهـ درهم فكندند ... صلاى مرگ در عالم فكندند
ز پيكان عالمى را ژاله بگرفت ... ز خون روى زمين را لاله بگرفت
عاقبت سطوت هيبت الهى ظهور نموده هر دو لشگر از يكديگر منهزم گشتند وغنايم ايشان بدست بنى إسرائيل افتاد ديگر باره پادشاه روم وملك صقاليه وسلطان أندلس هر يك با لشگر جرار كرار همه تيغ زن ونيزه گذار بر در بيت المقدس جمع شدند. و چون رتبه سلطنت شركت بر نتابد ايشان نيز آغاز نزاع كرده بلشكر آرايى ونبرد آزمايى قيام واهتمام نمودند
در افتادند همچون شير غران ... بكرز ونيزه وشمشير بران
بنى إسرائيل دعاى «اللهم اشتغل الظالمين بالظالمين وأخرجنا من بينهم سالمين غانمين» آغاز كردند ونكباى نكبت غبار ادبار بر ديده آن خاكساران پاشيد هزيمت را غنيمت دانسته دلها بر فرار قرار داده از يكديگر گريزان شدند
نه جاى قرار ونه جاى ستيز ... نهادند ناكام رو در گريز
اموال ايشان نيز به دست بنى اسرائيليان افتاد و چون غنيمت پنج لشكر عظيم در حوزه تصرف در آوردند بحكم إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى سر تجبر از گريبان عصيان برآورده ودست تغلب از آستين طغيان بيرون كرده حكم توراترا بر طرف نهادند هر چند ارميا پيغمبر ايشانرا پند داد وگفت از آنچهـ در تورات مقرر شده واين فساد أول است مكنيد وخود را در معرض سخط الهى مياريد نشنيدند حق سبحانه وتعالى بخت نصر مجوسى را كه كاتب سنجاريب بود وبعد از فوت او بحكم وصيت ملك بوى رسيد بر ايشان گماشت تا بيامد وبا ايشان حرب كرده غالب شد ومسجد را خراب كرد تورات را بسوخت وهفتاد هزار كسى را بنى إسرائيل بنده كرفت واين عقوبت أول بود بعد از آن كورش همدانى كه زنى از بنى إسرائيل خواسته بود از اين حال خبر يافت مال بسيار بر گرفت وسى هزار بنا وسائر عمله با خود آورد وسى سال بعمارت ولايت ايليه اشتغال